امروز به سراغ مسائل مستحدثه ی مربوط به معاملات می رویم و ابتدا به سراغ مسأله ی اسکناس می رویم. در زبان عربی به آن (النقود الورقیة) و (الاوراق المالیة) می گویند. اسکناس مسأله ی بسیاری پیچیده ای است.
آیا تمام احکامی که بر درهم و دینار جاری می شود بر اسکناس هم جاری می شود؟ اگر کسی درهم و دینار را با هم معاوضه کند ربا می شود یعنی اگر کسی صد دینار را به صد و ده دینار بفروشد چه یکی نقد و دیگری نسیه باشد حرام است و ربا می باشد. آیا این حکم در اسکناس هم راه دارد؟
آیا مضاربه در اسکناس هم راه دارد؟ زیرا بعضی معتقدند مضاربه باید با درهم و دینار باشد و کسی نمی تواند مقداری گندم به کسی دهد و عقد مضاربه ببندد.
دیگر اینکه بیع صرف (معامه ی درهم و دینار) شرایطی دارد که یکی از آنها قبض در مجلس است. آیا در معامله ی اسکناس با اسکناس هم قبض در مجلس شرط است؟
آیا زکات که در درهم و دینار است در اسکناس هم هست؟
دیگر اینکه گاه انسان طلبی از کسی دارد مثلا کسی از فردی صد مثقال طلا طلب دارد. با مرور زمان همان صد مثقال را باید بگیرد و بیشتر از آن را نمی تواند (اگر بخواهد خسارت دیرکرد را بگیرد ربا می شود.) ولی در اسکناس گاه اعتبار آن کم می شود آیا باید معادل پول روز را حساب کند یا همان مبلغ هنگام قرض دادن را طلبکار است؟
(مسأله ی تورم در دنیا به خاطر مسأله ی اسکناس به وجود آمده است و اگر درهم و دینار روی کار بود تورمی در کار نبود زیرا اگر هزینه ی گوشت و امثال آن بالا می رفت همراه با آن قیمت طلا و نقره هم بالا می رفت و فقط شاید قیمت، اندکی به سبب عرضه و تقاضا بالا و پائین می رفت. تورم از زمانی پدید آمد که پای اسکناس روی کار آمد.)
برای یافتن جواب فقهی این مسائل به دو مقدمه احتیاج است:
مقدمه ی اولی در مورد مالیت اشیاء است که بر سه قسم می باشد:
مالیت ذاتیه: چیزهایی که برای انسان فایده ای برای انسان دارد و قلیل الوجود می باشد. مواد غذایی، لباس، انواع مرکب ها از این قبیل است. بر خلاف هوا و نور آفتاب که هرچند از همه چیز برای انسان لازم تر است ولی در همه جا وجود دارد و بر این اساس خرید و فروش نمی شود و مالیت ندارد. همچنین است آب در جایی که آب بسیار یافت می شود.
اشیایی که مالیت ذاتی دارد را نمی توان از مالیت انداخت و مثلا گفت از فردا گندم بی ارزش می باشد.
مالیت شبه اعتباری: چیزهایی هستند که به ظاهر فایده ای ندارد ولی تمام عقلای دنیا برای آن مالیت قائلند مانند سنگ های گرانقیمت (زمرد، لعل، یاقوت، عقیق، مروارید و غیره) حتی طلا را نیز بعضی جزء این دسته می دانند و می گویند: کدام ابزار است که ساختن آن محتاج به طلا باشد و یا طلا چه دردی از زندگی بشر درمان می کند.
به هر حال مالیت این قسم هم به قسم اول بر می گردد زیرا نیازهای بشر محدود به نیازهای ضروری نیست. انسان نیازهای غیر ضروری هم دارد مثلا احتیاج به زینت دارد و تمایلی ذاتی در انسان به زینت وجود دارد و این موجب می شود ارزش طلا ذاتی باشد زیرا طلا دارای ماهیتی است که زینت ذاتی دارد و یکی از نیازهای انسان را برطرف می کند و موجب جلب عواطف می شود. طلا خصوصیتی دارد که در هیچ موجود جهان نیست و آن فاسد نشدنی بودن آن است. اگر کسی هزاران سال طلا را در جایی مدفون کند بعد بدون کم و کاست می توان آن را از آنجا گرفت.
مالیت اعتباری: ارزش هایی که برای اسکناس وجود دارد. تا زمانی که این اعتبار وجود دارد ارزش اسکناس هم باقی است و روزی که این اعتبار برداشته شود کاملا بی ارزش می شوند. (مانند اسکناس های زمان رژیم شاه)
البته این اعتبار صرف یک اعتبار صرف نیست بلکه اعتباری است که نیاز به پشتوانه ی مالی دارد. (عرب به آن الغطاء و یا الرصید می گوید) این پشتوانه های بر چهار قسم است: سابقا این پشتوانه عبارت بود از طلا و نقره ای که در خزانه ی دولت بود که معادل آن اسکناس چاپ می کردند و روی آن می نوشتند که قابل تبدیل به درهم و دینار است.
بعد گفتند معنای پشتوانه این است که در خزانه ی دولت گاه شمش طلا، درهم و دینار، جواهرات و غیره است و مقدار آن معادل اسکناس هایی است که در گردش می باشد ولی اگر کسی اسکناس ها را به بانک ببرد آن را به طلا و نقره تبدیل نمی کنند.
قسم سوم از پشتوانه، ثروت های ملی یک کشور است مواردی چون ثروت های زیرزمینی همچون منابع نفت و گاز.
قسم چهارم پشتوانه عبارت است از تعهدات حکومت. کشوری ممکن است به اندازه ی قیمت اسکناس طلا و جواهر و یا منابع زیرزمینی نداشته باشد ولی دولت تعهد می کند که با اسکناس تمامی اجناس خود را بفروشد، گندمی که دارد، ماشین هایی که درست می کند و سایر صنایع خود، استفاده از هواپیما، قطار و غیره و پرداخت قبوض آب و برق و گاز را با همین اسکناس انجام می دهد و از مردم قبول می کند.
تمامی این تعهدات قابل رفع است و بعد از رفع تعهدات و اعتبار موجود، ارزش اسکناس هم از بین می رود.
البته ماهیت اوراق قرضه با اسکناس فرق دارد. اوراق قرضه اسناد بدهکاری دولت است که از مردم قرض کرده و مطابق این اسناد به مردم مدیون است ولی اسکناس مالیت اعتباری دارد.
با این بیان مشخص می شود که اسکناس نمی تواند جانشین طلا و نقره باشد و تمامی احکام طلا و نقره در اسکناس هم جاری شود. اگر اسکناس حواله ی طلا و نقره بود یعنی اگر در دست کسی اسکناس قرار داشت می شد آن را داد و طلا و نقره گرفت می شد اسکناس را جایگزین طلا و نقره دانست ولی چنین نیست.
قسم دیگری از اوراق بهادار نیز وجود دارد مانند تمبر که هرچند اسکناس نیست ولی چون دولت آن را قبول دارد مالیتی هم برای آن وجود خواهد داشت و وقتی اعتبار دولت از آن برداشته شود بی ارزش می شود (مگر اینکه جنبه ی عتیقه پیدا کند که خود عنوان دیگری است.) ولی تمبر مانند اسکناس نیست زیرا مانند آن قابل تبدیل به هر جنسی نمی باشد.
همچنین است بلیط ها و امثال آن که ارزش آن در زمینه ی خاصی است و مانند اسکناس قابل تبدیل به هر چیزی نمی باشد.
درس خارج آیتالله مکارم شیرازی